شعر

شعر

اين قرارمان نبود!‏

۳۳۶ بازديد

ياس ها؛ پر پر
دل ها؛ بي قرار
اين بود قرارِ ما؟!


دلنوشته ها
مرتبط: يادداشتي ديگر، با همين تصوير
      
پستي از همين وبلاگ (دلنوشته برگرفته از كامنتم براي همون پست)

مي سوخت حريم دل مولا چه حريمي...

۳۶۷ بازديد


نگاه سرد مردم بود و آتش
صدا بين صدا گم بود و آتش
بجاي تسليت با دسته‌ي گل
هجوم قوم هيزم بود و آتش

 محسن خالقي


اما نيستي

۳۶۲ بازديد

اما نيستي تا اضطراب جهان را
كنار تو در ترانه اي كوچك خلاصه كنم.

اما نيستي تا شب تشويش هرشب خويش را
در اشتعال گريه ها و گورها روشن كنم.

اما نيستي تا در دهان داس برويم و
در پريشاني شعله پرپر شوم.

اما نيستي...

سيد علي صالحي


دلم براي آن بي نشانه مي لرزد...‏

۳۱۵ بازديد
از تمام نخلها پرسيده ام
آري اما پاسخي نشنيده ام

يا امير المومنين روحي فداك
آسمان را دفن كردي زير خاك؟

آه را در دل نهان كردي چرا؟
ماه را در گِل نهان كردي چرا؟

«محمدرضا آقاسي»

پ.ن: عكس را خواهرك در سفر جنوب گرفته بوده و قبل تر اينجا آورده شده با كامل همين شعر.
بخشي از شعر با دكلمه شاعر را هم ميتوانيد از اينجا بگيريد و بشنويد.
عنوان برگرفته از اين شعر.

جغرافياي دستانت

۱,۱۳۲ بازديد

بعد از آن ھمه سرگرداني
روي وجب به وجب خاك
بعد از آن ھمه جستجو روي نقشه ھاي جھان
دانستم
دستان توست، وطنِ من!

قدسي قاضي نور


وصيت...

۳۶۷ بازديد

صدايم را براي باد مي گذارم

و غبارم را براي هوا

اما دردم را

درد زميني ام را

براي كه بگذارم؟

اشكم را براي شبنم مي گذارم

و لبخندم را شايد

براي رنگين كمان

عشقم را اما

عشق زميني ام را

براي كه بگذارم؟

 

نينو موچيولي

اردي بهشت نوشت! : خيالم را...براي كه بگذارم؟!


صـورت يـار مـي‌كـشـم دفـع مـلـال مـي‌كنم.....

۳۷۴ بازديد

بـس  كـه هميشه در غمت فكر محال مي‌كنم          هـجـر تـو را ز بـي‌خودي وصل خيال مي‌كنم
شـب كـه مـلول مي‌شوم بر دل ريش تا سحر          صـورت يـار مـي‌كـشـم دفـع مـلـال مـي‌كنم
او ز كـمـال دلـبـري زيـب جـمـال مـي‌دهـد          مـن  ز جـمـال آن پـري كسب كمال مي‌كنم
زلـف مـسـاز پـرشكن خال به رخ منه كه من          چون  دگران نه عاشقي با خط و خال مي‌كنم
مـن كـه بـه مـه نـمي‌كنم نسبت نعل توسنت          نـسـبـت طـاق ابـرويـت كي به هلال مي‌كنم
شـيـخ حـديـث طوبي و سدره كشيد در ميان          مـن ز مـيـانـه فـكـر آن تـازه نـهـال مي‌كنم
مجلس يار محتشم هست شريف و من در آن          جـاي خـود از پـي شـرف صـف نـعال مي‌كنم


محتشم كاشاني


بگذار سر بر دامن ِ من...‏

۴۱۵ بازديد

سر بگذار و
امپراطوري ‌ات را
بر چين دامن من
بنا كن!‏

مژگان عباسلو


ت.ن: قبل تر اين شعر رو روي عكس ديگه اي و براي حلقه دوستان دختر پلاسم آورده بودم كه چون تصوير قدري آزاد بود، ترجيح دادم تصوير بهتري بيابم. اميدوارم موفق شده باشم.

زمان گويد كه هان! گر برنخيزي

۴۳۸ بازديد

سحر با من در آميزد كه برخيز
نسيمم گل به سر ريزد كه برخيز
زر افشان دختر زيباي خورشيد
سرودي خوش برانگيزد كه برخيز
سبو چشمك زنان از گوشه ي طاق
به دامانم در آويزد كه برخيز
زمان گويد كه هان! گر برنخيزي
غريو مرگ برخيزد كه برخيز

تصنيف دختر خورشيد
با صداي عليرضا قرباني


پريشانيِ هجراني...‏

۳۹۶ بازديد

بيان كردم حديثِ دوري و شرحِ شبِ هجران
پريشان كرد زلف و گفت؛ از زلفم پريشان تر؟

قصاب كاشاني