شعر

شعر

يك روز به شيدايي در زلف تو آويزم...

۱,۱۳۵ بازديد

مي خواهم

گوش باد را بگيرم

كه اين همه دور موهايت نپيچد

وبا زندگي ام بازي نكند.

تو هم كاري بكن

مثلا دكمه پيراهنت را ببند

مثلا دامنت را جمع كن

و فكر كن پياده رو خيس است...

 

"غلامرضا بروسان"

پ.ن: عنوان مصرعي از سعدي.


بي عمر زنده‌ام من و اين بس عجب مدار*

۱,۱۱۶ بازديد

گفتي كه
رفته رفته چو عمر
آيمت به سر

عمرم زدير آمدنت
رفته رفته
رفتــــ....

محتشم كاشاني

*بي عمر
زنده‌ام من و اين
بس عجب مدار

روز فراق را
كه نهد در شمار عمر؟!

حافظ شيرازي (+)


از مرقدت دري به جنان باز مي شود

۱,۸۹۴ بازديد

روي در حريم تو زيبا نوشته اند:
"اينجا حريم دختر پيغمبر خداست

اينجا به احترام قدم نه - كه از شرف
گيسوي حور و بال ملك فرش زير پاست 

اينجا مس تو را به نگاهي طلا كنند 
تا اسم اعظم است چه حاجت به كيمياست"

علي اكبر لطيفيان

‏* كامل شعر را از اينجا بخوانيد و تصوير با كيفيت بالا را از اينجا ببينيد.

* عنوان هم برگرفته از شعري از يوسف رحيمي ست.

* اصل انتخاب هم با ايشان بوده :)


شمشير قلم

۳۶۸ بازديد

نالم از دست تو اي ناله كه تاثير نكردي     گر چه او كرد دل از سنگ تو تقصير نكردي

شرمسار توام اي ديده ازين گريه خونين     كه شدي كـور و تماشاي رخـش سيــر نكردي

اي اجل گر سـر آن زلف درازم به كف افتد     وعده هم گـر به قيـامـت بنهي ديـر نكردي

واي از دست تـو اي شيوه عاشـق كش جانان     كه تـو فرمان قضا بودي و تغييـر نكردي

مشكل از گير تو جان در برم اي ناصح عاقل     كه تو در حلقه زنجير جنون گير نكردي

عشق همدست به تقدير شد و كار مرا ساخت     برو اي عقل كه كاري تو به تدبير نكردي

خوشتر از نقـش نگارين من اي كلك تصور     الحق انصاف توان داد كه تصوير نكردي

چه غروريست در اين سلطنت اي يوسف مصري     كه دگر پرسش حال پدر پير نكردي

شـهـريـارا تـو به شـمشــير قـلم در همه آفاق     به خدا ملك دلي نيـست كه تسخير نكردي



دوست داشتم كسي جايي منتظرم باشد*‏

۱,۰۰۱ بازديد

چقدر دلم مي خواهد نامه بنويسم
تمبر و پاكت هم هست
و يك عالمه حرف
كاش كسي جايي منتظرم بود...

ساره دستاران

* عنوان نام كتابي ست از آناگاوالدا كه قبل تر توضيحي راجع بهش، اينجا آورده ام.


تو به عبارت ِ ديدار

۳۶۹ بازديد

ديگران
راه رفتن ت را مي‏‏بينند
من
رفتن ات را

عليرضا روشن

* عنوان پست، عنوان خودِ شعر است. اگر اين عنوان نبود، با توجه به فضاي تصوير، حتما اين طور تيتر ميزدم:

                  اين بوي عطر توست كه بر جاي مانده است...


پاييز بهاريست كه عاشق شده است!

۲۹۱ بازديد

تلخ است
كه لبريز حقايق شده است
زرد است
كه با درد موافق شده است

  شاعر نشدي
 وگرنه مي‌فهميدي
 پـــايـيـز بهاريست كه عاشق شده است!

ميلاد عرفان پور

مرتبط با اينجا (+


دنياي ِ "ما" ، دنياي ِ ديگري است....

۳۶۱ بازديد

بيرون،
جنگ خاموشي و فراموشي‌‌ست.

با مندرون همين شعر بنشين.من از عاشقاني مي‌گويمكه نداشتم،تو از سفرهايي بگو كه نرفتي.

بيرون
آدم ميكشند...


مژگان عباسلو


شور و حال كودكي برنگردد دريغا...

۳۴۲ بازديد

يادم آمد

شوق روزگار كودكي

مستي بهار كودكي

يادم آمد

آن همه صفاي دل كه بود

خفته در كنار كودكي

رنگ گل جمال ديگر در چمن داشت

آسمان جلال ديگر پيش من داشت.

شور و حال كودكي برنگردد دريغا

قيل و قال كودكي بر نگردد دريغا

به چشم من همه رنگي فريبا بود

دل دور از حسد من شكيبا بود

نه مرا سوز سينه بود

به دلم جاي كينه بود

شور و حال كودكي برنگردد دريغا

قيل و قال كودكي برنگردد دريغا

روز و شب دعاي من بوده با خداي من

كز كرم كند حاجتم روا

آنچه مانده از عمر من به جا

گيرد و پس دهد به من دمي

مستي كودكانه مرا

شور و حال كودكي برنگردد دريغا

قيل و قال كودكي برنگردد دريغا


باز هم كنار هم خواهيم بود...

۱,۲۱۷ بازديد


پاييز آمده است پشتِ پنجره
بيا برويم كمي قدم بزنيم.
نگران نباش
دوباره بازمي‌گردانمت
به قاب عكس ..

رضا كاظمي