شعر

شعر

پايان راه مسافر...

۴۰۰ بازديد


ماه شده‌ام
راهنماي مسافران.
و چه غم‌انگيز است حكايتِ مسافري كه
پايانِ راه
ماه مي‌شود!

رضا كاظمي

جوشش ِ عشق....

۴۰۰ بازديد

در باديه ي ليلي ،

مجنون ، رم ِ آهويي است ...

بي‌دل






دام ِ چشمات....

۳۹۳ بازديد


هر چند صد بيابان، وحشي تر از غزاليم

ما را به گوشه ي چشم، تسخير مي‌توان كرد...


صائب تبريزي 


رؤياي بزرگ‌تر شدن خوب نبود...‏

۴۰۸ بازديد

دلبسته به سكه‌هاي قلك بوديم
دنبال بهانه‌هاي كوچك بوديم

رؤياي بزرگ‌تر شدن خوب نبود
اي‌كاش تمام عمر كودك بوديم

ميلاد عرفان پور
پادشهر

* هشت اكتبر، روز جهاني كودك بود. اين شعر را ميخواندم، گفتم به اسم و بهانه اين روز بگذارم..

ت.ن: چندعكس ديگه هم يافته بودم كه شايد بهتر بودن به نظرم، منتها احتياج به فيلترشكن بود و چون نشد اين دو روز استفاده كنم، ديگه بى خيال شدم فعلن. تا بعد ببينم چي ميشه.


از دل نشان‌م مي رود...

۳۴۴ بازديد

"او مي رود دامن‌كشان

او مي رود دامن‌كشان

او مي رود دامن‌كشان

من...

 زهر ِ تنهايي چشان.."


وسالهاست، رفتنش  هر غروب ، در ذهنم تكرار ميشود.


آنجا كه از آن ساده گذشتي

۴۴۲ بازديد

روزي خودم را
به كوچه‌باغ ِ يادت
مي‌آورم

آنجا كه از آن
ساده گذشتي
از من

عليرضا حاجي بابايي


سيبي براي ما...‏

۳۷۱ بازديد

دستانِ من نمي‏توانند
نه؛ نمي‏توانند
هرگز اين سيب را
عادلانه قسمت كنند!‏
تو
به سهم خود فكر مي‏كني
من
به سهم تو!‏

گروس عبدالملكيان

* ضمنن اين عكس و اين عكس هم بودند، نظرات را شنوايم...


نشسته ام كنار سيني چاي با تو

۳۸۰ بازديد

مرا به جُرم همين شعر متهم كردند
و… در توهم‌شان، فتح بر قلم كردند

سپيده، باز قلم ها نوشت از راهي
كه پاي هم قدمي را در آن قلم كردند

مُميزان، نه فقط بر من و غزل هايم
به ذوق بيش و كم خويش هم ستم كردند

دو استكان بنشين، رفع خستگي خوب است
دوباره در دلم، انگار چاي دم كردند

تعارفيت به قليان نمي كنم، دودي ست_
كه روشنش به يقين با ذغالِ غم كردند

دلم گرفته به خود قول داده ام اما_
برايتان ننويسم چه با دلم كردند

مرا به جُرم همين شعر _اگر چه قيچي ها
به خشم، هفت خط از اين خطوط كم كردند


محمدعلي بهمني

از دفتر "من زنده‌ام هنوز و غزل فكر ميكنم"


غائب

۳۸۷ بازديد

تمام فصل هافصل تو اندكه پــائـيــزند

محمد شريفي نعمت آباد 


مسافر

۳۷۱ بازديد

كاش مي دانستي
كه پرندگان عشق هرگز دوبار پر نمي گشايند.
دوست من، عشق مسافري است
كه تنها يك بار به سراغمان مي آيد و يكباره مي رود.

نزار قباني