جنگل
ردپاى باران است
ويرانه
ردپاى
طوفان
من ردپاى توام
هميشه پشت در خانهات
تمام ميشوم
"عليرضا راهب"
جنگل
ردپاى باران است
ويرانه
ردپاى
طوفان
من ردپاى توام
هميشه پشت در خانهات
تمام ميشوم
"عليرضا راهب"
هنوز زود است باور نبودن ت
بگذار در خيال خوش خودم، چشم انتظارمان به در نشسته باشي و
من دلتنگ ت كه شدم
سراغ از كوچه هاي كودكي و حياط خانه و شوق جمعه ها را خواهم گرفت
و قول بده
باز هم دانه هاي تسبيح ت را نذر آرزوهايم كني
و دلواپسم بماني...
دلنوشتۀ اقوام يكي از دوستان
عكس هم تزئيني ست
نوشته در لينك زن
+ دوشنبه ها، خانه مادربزرگ، مجلس روضه برقرار بود... حالا، سينه زن محله ديگر ست... روحش شاد...
و مرگ
مرگ دشوار نبود
وسيع بود مثال خورشيد كه بر زمين
و مي نواخت مرگ
مثال باران كه بر كوير
و مرگ لالايي مي گفت
همتاي مادربزرگ كه لالاييش
كه تنها نجواي مه گرفته ي لالاييش
در پشت پرچين خاطرات
باور هر چيز خوب را ،
هر چيز پاك را
در من زنده نگاه مي داشت ...
ساناز كريمي
پ.ن: عرض تسليت به همكار و دوست گراميمون سركار بانو نجوا...ما را هم در غم خودتون شريك بدانيد...
اميدوارم كه خداوند صبر جزيل به شما و خانواده محترم عنايت كناد..
حالا كه رفته اي،
پرنده اي آمدست، در حوالي همين باغِ رو به رو
هيچ نمي خواند،
فقط مي گويد:
كـــو كـــو؟!
آن صبح كه بر پنجره زد، صبح نبود
وان پنجره رخ به روشنائي نگشود
هم چشم به در ماند و كس از ره نرسيد
هم دل به طلب رفت و كس او را نربود...
محمد علي اسلامي ندوشن
وحشت از عشق كه نه !
ترس ما فاصله هاست
وحشت از غصه كه نه !
ترس ما خاتمه هاست
ترس بيهوده نداريم !
صحبت از خاطره هاست
صحبت از كشتن ناخواسته ي عاطفه هاست
كوله باريست پر از هيچ كه بر شانه ي ماست
گله از دست كسي نيست !
كه مقصر دل ديوانه ماست !
به بهانه هشتم آبان پنجمين سالگرد درگذشت زنده ياد " قيصر امين پور "