ميرسد ناله آن مادر عاشورايي
زير لب زمزمه دارد: "پسرم لالايي
كمي آرام كه صحرا پُرِ گرگ است علي
و خداي من و تو نيز بزرگ است علي
ميروي زير عباي پدرت آهسته
كودك من به سلامت سفرت، آهسته
پسرم ميروي آرام و پر از واهمهام
بيش تر دل نگرانِ پسر فاطمهام
پسرم شادي اين قوم فراهم نشود
تاري از موي حسين بن علي كم نشود
تير حس كردي اگر سوي پدر ميآيد
كار از دست تو، از حلق تو برميآيد
خطري بود اگر، چاره خودت پيدا كن
قد بكش حنجرهات را سپر بابا كن"
آه بانو! چه كسي حال تو را ميفهمد؟
اصغر از فرط عطش سوخت، خدا ميفهمد
* السلام علي الرضيع الصغير...
* شبِ هفتم، شبِ باب الحوائجِ شش ماهه، حضرت علي اصغر عليه السلام...
* بيتِ دل دادني:
طفل ِشش ماهه تبسم نكند، پس كه كند؟ .... آنكه بر مرگ زند خنده، على اصغر توست...
* از تكه نوحه خواني:
غم مخور اي كودك خاموش من...قتلگاه ت ميشود آغوش من...
* شعر را كامل گذاشتم چون خوب است... حرف خانوم رباب... كه چه قدر اين زن بزرگوار بوده...كه ميگن بعدتر و توي مدينه و در روز زير سقف نميرفته ميگفته بدن پسر رسول خدا زير آفتاب بوده اونجور...
* اين مداحي هم قديم تر شنيده بودم؛ خووب بود:
پرستوي سپيدم! پر مزن مرو مادر... دل از تو نبريدم، دل مكن مرو مادر...
* همراهي تصوير و شعر از اينجاست، اما اين شعر هم خواندني بود.