جنگ يك روزنه با خواهش نور
جنگ يك پله با پاي بلند خورشيد..
* عكس و شعر با هم از اينجا آورده شده، خوشم اومد.
** دلنوشته خودم:
و تنها نور
نور؛
اين آرامِ تابان
اين سان آهسته و پر قدرت
از روزنه ها ميگذرد...
جنگ يك روزنه با خواهش نور
جنگ يك پله با پاي بلند خورشيد..
* عكس و شعر با هم از اينجا آورده شده، خوشم اومد.
** دلنوشته خودم:
و تنها نور
نور؛
اين آرامِ تابان
اين سان آهسته و پر قدرت
از روزنه ها ميگذرد...
پ.ن: تصوير اثرِ ماريا زلديس نقاشي با مداد
عنوان از حافظ
زخمي كهنه ام!
سايه رنجي پايان يافته!
دوستت دارم
و به لمس سرانگشتانت بر سايه اين زخم
دلخوشم...
من از اينجا خواهم رفت
و فرقي هم نمي كند
كه فانوسي داشته باشم يا نه!
كسي كه مي گريزد،
از گم شدن نمي ترسد...
بيا و
براي اين دوست داشتن ات
فكري بكن!
جا نمي شود در من ...
پ.ن: زن يمني پيكر مجروح عزيزش را در آغوش گرفته است. ساموئل آراندا، عكاس اسپانيايي روزنامه نيويورك تايمز جايزه بهترين عكس خبري World Press Photo 2011 را براي اين عكس كسب كرد. (+)
* عنوان از شعر حافظ:
آن جا كه كار صومعه را جلوه ميدهند
ناقوس دير راهب و نام صليب هست
و غم اشاره محوي به ردّ وحدت اشياست
خوشا به حال گياهان كه عاشق نورند
و دست منبسط نور روي شانه آنهاست
نه! وصل ممكن نيست
هميشه فاصله اي هست
دچار بايد بود
وگرنه زمزمه حيرت ميان دو حرف
حرام خواهد شد
و عشق
سفر به روشني اهتراز خلوت اشياست
و عشق؛
صداي فاصله هاست
صداي فاصله هايي كه غرق ابهامند
و دست عاشق در دست ترد ثانيه هاست
و او و ثانيه ها مي روند آن طرف روز
و او و ثانيه ها روي نور مي خوابند...
* عنوان برگرفته از آيه 257 سوره بقره كه در دنباله آية الكرسي، ميخوانيم ش.
آيه را دوست دارم، و دعايم اين است كه مشمول قسمت اول شويم و آن روزي نرسد كه گرفتار قسمت دوم آيه شده باشيم.
** اين تصوير هم از چشمه ديمه در چهارمحال بختياري ست كه اين هم با شعر همخواني داشت به نظرم.