شعر

شعر

اما سبز بود و گرم ....

۴۱۸ بازديد


افتاد
آن سان كه برگ
- آن اتفاق زرد -
مي افتد.

افتاد
آن سان كه مرگ
- آن اتفاق سرد -
مي افتد.

اما
او «سبز» بود و «گرم» كه افتاد...



قيصر امين پور


+ براي شنيدن  (شهيد گمنام )


روز تولد من...

۴۰۱ بازديد


هرسال

مدرسه ها با تولد من باز مي شوند

و من

چقدر از مرگ مي ترسم

نكند مدرسه ها را تعطيل كنم

و سال ها بعد

كسي با الفباي شعرهاي من

آشنا نباشد



منيره حسيني


بخشش

۳۵۴ بازديد

چرا همگان را نبخشم

چرا از خاطرم نبرم زخم ها را

من كه فراموش خواهم كرد

نشانيِ خانه ام

چهره‌ي كودكم

و تلفظِ نامم را از دهانت


و شعله كه بر باد خواهد رفت



اول پاييز

۴۰۰ بازديد


باز واژه ها عزم رفتن دارند

چاره اي نيست...

بايد پناه ببرم به نقطه هاي بي پايان.........

نقطه هاي درد ..

حرمان..

نميدانم چرا تو باز با خشمي مهربانانه عتابم ميكني...!!!

كه بگو...

بخوان..

بنويس...

اول پاييز است؟!


دلنوشته ها...

م.ب(مهر 88)


بغض ِ سپيد ....

۴۲۸ بازديد



بر جاده خالي برف مي باردو برف پاك كني ديوانه وار به اين سو و آن سوي ِ جدار گلو مي كوبد.در گلويم ،بر نام ِتو برف مي‌بارد

نازنين نظام شهيدي




ميوه جات خوشمزه...‏

۳۴۸ بازديد

در ميان ميوه جات خوشمزه
شاه انگور است و سلطان خربزه...‏


ت.ن1: بچه تر كه بوديم، خيلي وقت ها، وقت خوردنِ ميوه هاي تابستانه، آقاجان يا مادر، اين شعر را برايمان ميخوانند. گفتم اين آخر تابستاني، حيف است يادي از ميوه جات نشود و اين شعر توي اين وبلاگ نيايد! هم فضاي وبلاگ كمي متفاوت تر شود، هم چشم ها با يك عكس قديمي نه چندان حرفه اي منور شوند ;)

ت.ن2: اما توضيح شعر اينكه: "اشرف الدين حسيني"، مدير روزنامه "نسيم شمال"، در بحبوحه اختلافات در زمان مشروطيت، شعري با مضمون جنگ ميوه جات مي سرايد كه من يك بيت ش را اينجا آوردم، كاملش را در اينجا بخوانيد.


زير خط نقطه چين

۱,۲۲۴ بازديد

لحظه هاي با تو بودن ‚ يادمه صحنه به صحنه
رختي از ترانه دارم ‚‌ واسه اين بغض برهنه

فاصله چن تا قدم بود ‚ نه هزار سال نوري
تو نخواستي كه بموني ‚ حالا نزديكي و دوري


 دوري اما پيش رومي ‚ اي دليل خوب تكرار
 تويي عكس برگ آخر ‚ رو تن كبود ديوار


اي نفس ساز هميشه
 با تو بي قفس ترينم

بي تو حبسي سكوتم
زير خط نقطه چينم 

يغما گلرويي


ديوار سكوت

۳۰۴ بازديد

روزي دل من كه تهي بود و غريب
 از شهر سكوت به ديار تو رسيد

 در شهر صدا كه پر از زمزمه بود
تنها دل من قصه ي مهر تو شنيد

چشم تو مرا به شب خاطره برد
در سينه دلم از تو و ياد تو تپيد

در سينه ي سردم ، اين شهر سكوت
ديوار سكوت به صداي تو شكست


اردلان سرافراز


عاريه از كه بود گل هاي پيرهنت؟!

۳۴۸ بازديد

بانو! آن پيرهن قــرمــز پولك دارت را بپوش و مثل يك ماهي به آغوش من بيا من هنوز دريا دريا تو را دوست دارم ...

مهشيد سادات


...

۳۳۸ بازديد

اگر ديگر همه از آب گل آلود ماهي ميگيرند،
از بديشان نيست،
آبهاي تميز ديگر ماهي ندارند...

ليلا صادقي