یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۲۹ ۲۴۸ بازديد
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۲۹ ۲۶۵ بازديد
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۲۹ ۲۴۱ بازديد
از دل خون گرم ما پيكان كشيدن مشكل است
چون توان كردن دو يكدل را زيكديگر جدا؟
چون توان كردن دو يكدل را زيكديگر جدا؟
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۲۹ ۱,۲۳۸ بازديد
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۲۹ ۱,۲۳۰ بازديد
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۲۹ ۷۹۸ بازديد
اكنون جمالِ باغ بسي محنت آور است
غمگين تر از غروبِ غم انگيزِ آذر است
بر چشم هر چه مي نگرم در عزاي ِباغ
از اشكِ غم، تر است
فريدون مشيري
غمگين تر از غروبِ غم انگيزِ آذر است
بر چشم هر چه مي نگرم در عزاي ِباغ
از اشكِ غم، تر است
فريدون مشيري
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۲۹ ۳۱۷ بازديد
سهم تو
شوق دلم
مستي من
از نفس باور عشق
در نوازشگري خاطره ات
سهم من
آمدن حس نياز
اين اسارتگر بستان وجود
در پي جستن تصوير نهان
از گهر هم نفسي
سهم تو
حس تلاطم
غزل موج غرور
سفر ابر ملالت زده
در زمزمه بارش چشم
سهم من
رخوت هم فاز شدن
با تپش اينه ات
شعله لحظه دلباختنت
از نگه قاتل من
سهم تو
بو سه بر اين
مخمل گيسوي بلند
رخ ز مستي زده
تا پيچ و گذار كمرم
سهم من
لمس نگاهت
گذر پيچك عشق
دور اين قامت من
در پي تسخير دلم
سهم تو
شعر تب غرق شدن
آمدن فصل نياز
مردن از سوختن و
شوق دلم
مستي من
از نفس باور عشق
در نوازشگري خاطره ات
سهم من
آمدن حس نياز
اين اسارتگر بستان وجود
در پي جستن تصوير نهان
از گهر هم نفسي
سهم تو
حس تلاطم
غزل موج غرور
سفر ابر ملالت زده
در زمزمه بارش چشم
سهم من
رخوت هم فاز شدن
با تپش اينه ات
شعله لحظه دلباختنت
از نگه قاتل من
سهم تو
بو سه بر اين
مخمل گيسوي بلند
رخ ز مستي زده
تا پيچ و گذار كمرم
سهم من
لمس نگاهت
گذر پيچك عشق
دور اين قامت من
در پي تسخير دلم
سهم تو
شعر تب غرق شدن
آمدن فصل نياز
مردن از سوختن و
زنده شدن در شب راز
ترانه جهانبخت
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۲۹ ۱,۰۳۸ بازديد
روز آخر چقدر عرفاني است
چشم هايم عجيب باراني است
عطر جنت تمام شد افسوس
آخرين لحظه هاي مهماني است...
پ.ن. يك رمضان ديگر هم گذشت. اي كاش آمرزيده شده باشيم....
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۲۹ ۲۷۲ بازديد
كس زبان چشم خوبان را نميداند چو ما
روزگاري اين غزالان را شباني كردهايم
صائب تبريزي
hhhh