شعر

شعر

حيران ِ خياليم...

۲۶۵ بازديد

اين چرخ فلك كه ما در او حيرانيم

فانوس خيال از او مثالي دانيم

 خورشيد چراغ دان و عالم فانوس

 ما چون صوريم كاندر آن حيرانيم ...

 خيام


نگران نباش

۲۶۸ بازديد

نگران من نباش!

بهتر از اين نمي شوم،

ديگر هيچ وقت بهتر از اين نمي شوم...

ليلا كرد بچه


آتش عشق

۱,۰۹۶ بازديد


من به خود مي گويم :

چه كسي باور كرد

جنگل ِ جان ِ مرا

آتش ِ عشق ِ تو خاكستر كرد؟



حميد مصدق


هجمه ي آگاهي

۲۵۷ بازديد

(بار ديگر) در «صور» دميده مى‏شود،
ناگهان آنها از قبرها،
شتابان به سوى پروردگارشان مى‏روند!
(51)
مى‏گويند: «اى واى بر ما! چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت؟!
(آرى) اين همان است كه خداوند رحمان وعده داده، و فرستادگان (او) راست گفتند!» (52)
صيحه واحدى بيش نيست،
(فريادى عظيم برمى‏خيزد)
ناگهان همگى نزد ما احضار مى‏شوند!
(53)
(و به آنها گفته مى‏شود:)
امروز به هيچ كس ذره‏ اى ستم نمى‏شود،
‏ و جز آنچه را عمل مى‏كرديد جزا داده نمى‏شويد! (54)

سوره ي يس

*فريادي عظيم...صيحه اي واحد...مايي كه خوابيم ...و هجوم ِ بيداري....


آبشار نور..

۳۳۳ بازديد




ره در جنگل ِ اوهام گم است
 سينه بگشاي چو دشت
 اگرت پرتو ِ خورشيد ِ حقيقت يابد
 وقتي از جنگل ِ گم
پا نهادي بيرون
و رها گشتي
 از آن گره ِ كور ِ گمار
ناگهان آبشاري از نور
 بر سرت مي ريزد
و آسمان
 با همه پهناوري ِ بي مرزش
 در تو مي آميزد

 اي فراز آمده از جنگل ِ كور !
 هستي ِ روشن ِ دشت
 آشكارا بادت !
 بر لب ِ چشمه ي خورشيد ِ زلال
جرعه ي نور گوارا بادت !
هوشنگ ابتهاج


من چشم گذاشتم و تو...‏

۲۶۳ بازديد

دير زماني ست كه چشم گذاشته ام،
آنقدر كه؛ بازي را از ياد برده ام!
بگذار ببينم؛

تو، بايد مرا پيدا كني؟ يا من، تو را؟!‏


بارونو دوست دارم هنوز

۱,۵۴۴ بازديد
بارونو دوست دارم هنوز
چون تو رو يادم مياره
حس ميكنم پيش مني
وقتي كه بارون ميباره

بارونو دوست دارم هنوز
بدون چتر و سرپناه
وقتي كه حرفاي دلم
جا ميگيرند توي يه آه

شونه به شونه ميرفتيم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نيستي و خيسه
چشماي من و خيابون

بارونو دوست داشتي يه روز
تو خلوت پياده رو
پرسه پاييزي ما

مرداد داغ دست تو

بارونو دوست داشتي يه روز
عزيز هم پرسه ي من
بيا دوباره پا به پام
تو كوچه ها قدم بزن

شونه به شونه ميرفتيم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نيستي و خيسه
چشماي من و خيابون

                         ترانه سرا: يغما گلرويي
                  گوش كنيد و دانلود كنيد (خواننده:سياوش قميشي)


دچار يعني تنها!‏

۸۸۵ بازديد

و فكر كن كه چه تنهاست،
اگر كه ماهي كوچك؛
دچار آبي درياي بي‏‏كران باشد...


سهراب سپهري



پ.ن: اين تيكه شعر سهراب رو ميخونم، اين عكس رو ميبينم و داستان "ماهي سياه كوچولو"ي صمد از ذهنم ميگذره...

من نوشت: و من ماهي كوچك غمگيني را ميشناسم؛
               كه در اقيانوس ها مسكن دارد؛
               و تنهايي اش را آنجا نيز دارد...


غمگين و تنها، تنها و بي فردا؛ منم

۲۶۲ بازديد

من مانده ام تنهاي تنها...
من مانده ام غمگين و تنها
من مانده ام تنها، ميان سيلِ غم ها
...
                                               در شهر بي شهرياران...

با سينه اي لبريز از حجم دلتنگي؛
با اشك و آه و حسرت؛

بنشسته در شبي تلخ...

جامانده ام من...

بنگر كه چه سان تنها و بي فردا شده ام
بنگر كه چه سان در خود شكسته و خسته ام
                                                             بنگر مرا...


دستانِ خالي

۳۲۴ بازديد
نمي دانم چرا؟
اما برايت سخت دلتنگم
در اين مسلك كه صورت هايِ بي احساس،
به سوي قاب هايِ ساده مي تازند
من اينجا در صفِ مرگِ شقايق ها
برايِ رنگِ چشمانِ تو دلتنگم
...



در اينجا يك نفر بيهوده مي گريد
نمي دانم چه شد از دانه هايِ اشك؟!
در اينجا مرگ ارزان است،
ولي اندك كساني در صفِ مرگند!
و من خالي بدون هيچ ايمان.

ناشناس