شعر

شعر

من و تو، چون دو نيمه سيب...‏

۳۰۴ بازديد

چنان كه از قفس هم دو يا كريم به هم
از آن دو پنجره ما خيره مي شديم به هم 

به هم شبيه، به هم مبتلا، به هم محتاج
چنان دو نيمه سيبي كه هر دو نيم به هم

 من و توايم دو پژمرده گل ميان كتاب
من و توايم دو دلبسته از قديم به هم

شبيه يكدگريم و چقدر دلگير است
شبيه بودن گل هاي بي شميم به هم

من و تو رود شديم و جدا شديم از هم
من و تو كوه شديم و نمي رسيم به هم

بيا شويم چو خاكستري رها در باد
من و تو را برساند مگر نسيم به هم...

فاضل نظري

از كتاب "گريه هاي امپراتور"

پر از رقصيدن گنجشك ها باش!‏

۲۶۸ بازديد

پر از رقصيدن گنجشك ها باش
هميشه بر تن گنجشك ها باش
به مردم اعتمادي نيست، باران
خودت پيراهن گنجشك ها باش



سيدحبيب نظاري

ماه را ميشود از حافظۀ آب گرفت!؟

۲۹۶ بازديد

سنگ در بركه مي اندازي و مي پنداري
با همين سنگ زدن ماه به هم مي ريزد

كِي به انداختـنِ سنگ پيـاپـي در آب
مـاه را مي‏شود از حافظۀ آب گرفت؟!

فاضل نظري

ت.ن: دو بيت آورده شده، از دو شعر مختلف از كتاب "گريه هاي امپراتور" است. بيت اول از غزل "مي پندارم ماه!" و بيت دوم از غزل "از حافظه ماه" گرفته شده و به خواست من اينجا كنار هم نشستن.
ضمنا لازم به ذكره كه ضمير بيت اول را به عمد تغيير داده ام و البته دوست تر داشتم ضمير جمع مخاطب بياورم كه چون حس كردم كمي وزن اش به هم ميريزد، گذشتم.

اين عكس و اين عكس هم ببينيد و حوصله داشتيد نظر بديد.


باز دلتنگ شدم، ماه چه زيبا شده است...‏

۳۳۶ بازديد

شك ندارم
ماه را
دلتنگي من
كامل كرده است...

ساره دستاران


تو با كدام زبان حرف مي‌زني؟!

۲۷۳ بازديد

گنجشك‌ها با تو دوستند

گربه‌ها از صداي پايت فرار نمي‌كنند

سوسك‌ها - اگر تو بخواهي - كنار دمپايي‌ها دراز مي‌كشند

جانور درونم آرام شده است

تو با كدام زبان حرف مي‌زني؟!

حافظ موسوي


در گذار هر روز ه...‏

۲۶۹ بازديد

زندگي؛
شايد يك خيابان دراز است، 
كه هر روز، زني با زنبيلي از آن مي‏گذرد
...

فروغ فرخزاد


و كوير خشكيده را سبز كني...‏

۲۷۶ بازديد

در ريشۀ عشق، دانه ها سبز شوند
شاخ و بر گل جوانه ها
سبز شوند
با نهضـت باراني‏ت اي ابـر سخا
خشكيده ترين كرانه ها سبز شوند

با تشكر از بانو كه اين رو تو گودرش آورده بود


سبز خواهم شد، ميدانم،‌ ميدانم

۲۸۴ بازديد

دست هايم را
در باغچه مي‏كارم

سبز خواهم شد،
مي‏دانم، مي‏دانم، مي‏دانم....

فروغ فرخزاد

* براي سالمرگ فروغ، دلم خواست اين تيكه از شعر "تولد ديگر"ش رو كه دوست دارم، بيارم.
يادمه استادم ميگفت؛ از نشانه هاي مطالعه فروغ تو ادبيات عرب همين شعره كه برگرفته از شعر امام علي عليه السلام ئه.

+ ضمنا اين عكس و اين عكس هم به نظرم خوب بودن، خصوص دومي.


يخ تاب تب عشق ندارد...

۱,۲۲۱ بازديد


گر همسفر عشق شدي مرد سفر باش

 ورنه ره خود گير و يكي راهگذر باش

 هم نعره ي امواجت اگر عربده اي نيست

 در بركه ي آسايش خود زمزمه گر باش

 هشدار!كه يخ تاب تب عشق ندارد

 گر بسته ي قالب شده اي فكر دگر باش....


ناشناس


*به نظرم اين شعر ايده ي جالبي بود. مصرع اول مربوط به يكي از ترانه هاي داريوش هست (گر همسفر عشق شدي مرد سفر باش/ هم منتظر حادثه هم فكر خطر باش)


پيام اميد

۲۷۱ بازديد


هركودكي
با اين پيام
بدنيا مي آيد كه خدا...
هنوز..
از انسان نوميد نيست...
رابيندرانات تاگور