بوي گندم مال من ، هر چي كه دارم مال تو
يه وجب خاك مال من ، هر چي مي كارم مال تو
شهيار قنبري
اين ترانه را از اينجا با صداي داريوش بشنويد.
دنيايِ كوچكش را تا زده
و آرام، زير سرش گذاشته
فرشته كوچكي كه هبوطش بر زمين
تازه آغاز كرده
كه بهترين روزهاي عمر را
حرامِ ديدارش كردم؟
حسين پناهي * اين عكس و اين عكس هم هست. فكر ميكنم روزهاي خوبي را از كودكي تا به حال از دست داده ايم.
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمايل دارد
بي تو چنديست كه در كار زمين حيرانم
مانده ام بي تو چرا باغچه ام گل دارد
شايد اين باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلايل دارد
تا به كي يكسره يكريز نباشي شب و روز
ماه مخفي شدنش نيز تعادل دارد
كودكي فال فروش است و به عشقت هر روز
مي خرم از پسرك هر چه تفال دارد
يازده پله زمين رفت به سمت ملكوت
يك قدم مانده زمين شوق تكامل دارد
هيچ سنگي نشود سنگ صبورت ، تنها
تكيه بر كعبه بزن ، كعبه تحمل دارد...
دلتنگي
يعني؛
همين
باران هاي بي امان،
همين
خيـابــان بلندِ خيــــس،
همين
آدم هاي در انتظار آخرين قطار عصر،
همين
چترهاي سياه روي سر...
...
دلخستگي هم
يعني؛
همين
من كه ديگر زير هيچ باراني هم قدم نميزنم...
دلنوشته ها
تو رفتي
من هم نمردم،
قبول...
درست مثل همين چاي، بي قند!
ت.ن: انقدر خوب عكس رو با شعر هماهنگ كرده كه ترجيح دادم، همونجوري بيارمش اينجا.
البته شعر رو تو پلاس خونده بودم و همونجا هم رويش نوت زده بودم، اما تصوير مناسب برايش در ذهن نداشتم، اين خيلي خوب بود، دلم خواست اينجا باشه.
نوتم هم اين بود:
راستي، يادم نرود/ همۀ مرده ها را كه در خاك نميكنند/ بعضي هم راه ميروند، ميخورند، ميآشامند، ميخوابند و بيدار ميشوند/ اما مُرده اند...
و من مُرده ام/ سالهاست.../ مُرده ام كه "در من هواي هيچ كس نيست!"/ مُرده ام...
گريه كردم گريه هم اينبار آرامم نكرد
هرچه كردم... هرچه... آه! انگار آرامم نكرد
روستا از چشم من افتاد، ديگر مثل قبل
گرمي آغوش شاليزار آرامم نكرد
بي تو خشكيدند پاهايم كسي راهم نبرد
درد دل با سايه و ديوار آرامم نكرد
خواستم ديگر فراموشت كنم، اما نشد
خواستم، اما نشد، اين كار آرامم نكرد
سوختم آنگونه در تب، آه! از مادر بپرس
دستمال تب بر نمدار آرامم نكرد
ذوق شعرم را كجا بردي كه بعد از رفتنت
عشق و شعر و دفتر و خودكار آرامم نكرد
ميله ميله، نفس نفس مي بافم
در وهم نشسته و هوس مي بافم
تو سروي، آزاد و رها، اما من
بيد مجنونم و قفس مي بافم