شعر

شعر

بهار در راه است.

۳۴۵ بازديد

كلاغ ها دارند ميروند
بهار در راه است
فردا
دستانت سبز خواهند شد!


پ.ن: متن گرفته شده از اينجا (+)

قبلا عكس با متني متفاوت توسط نجوا، اينجا (+) آورده شده است. :)


سايه رنجي پايان يافته!

۳۵۱ بازديد

زخمي كهنه ام!
سايه رنجي پايان يافته!
دوستت دارم
و به لمس سرانگشتانت بر سايه اين زخم
دلخوشم...

شمس لنگرودي


شكوهي در جانم تنوره مي كشد!

۳۶۳ بازديد

نه!
هرگز شب را باور نكردم،
چراكه در فراسوي دهليزش
به اميدِ دريچه اي دل بسته بودم...

احمد شاملو


با هم...

۳۲۱ بازديد


دستت را به من بده
نترس!
با هم خواهيم پريد.
من از روي روياهايي كه رو به باد و
تو از روي بوته هايي كه باران پرست.
اميد و علاقه ي من از تو،
اندوه و اضطراب تو از من.
واژه ها ،كتاب ها و ترانه هاي من از تو،
سكوت،هراس و تنهايي تو از من.
حضور،حيات و حوصله ي من از تو،
تراخم،تشنگي وكسالت تو از من.
هلهله،حروف ،هر چه هست من از تو،
درد،بلا وبي كسي هاي تو از من.
سيد علي صالحي


از رو آتيش بپر، بيا!‏

۱,۳۳۸ بازديد
دست‏ت را به من بده
تا از تاريكي نترسيم
دستم را بگير
تا از آتـــش بگذريم
آنان‏كه سوختند
همه تنها بودند!

قدسي قاضي نور
"مثل يك حباب آبي"
* عنوان برگرفته از يك آهنگ قديمي ست كه هيچ چيز خاصي ازش در ذهنم نيست، جز فرم خواندن و يك تكه اش:‏
از رو آتيش بپر بيا/ برگرد برو از سر بيا/ بگو بگو با من بگو/ سرخي تو از من/ زردي من از تو...‏

*به مناسبت چهارشنبه سوري

* اين شعر را كه در نت سرچ كنيد، با حذف قسمت اول، از زرتشت آورده شده كه اشتباه است.

سفر به سلامت

۶۶۱ بازديد
خيلي زود كه برگردي
باز براي بي تو ماندن من
هزاره اي ست
كه پرشكوفه ترين كلمات مرا در غياب نور
به خواب سايه خواهد برد
...
سفر به سلامت
                                                                   سيد علي صالحي

اين شهر، شهر قصه هاي مادر بزرگ نيست!

۳۷۰ بازديد

من از اينجا خواهم رفت
و فرقي هم نمي كند
كه فانوسي داشته باشم يا نه!
كسي كه مي گريزد،
از گم شدن نمي ترسد...

رسول يونان


آن جا كه كار صومعه را جلوه مي‌دهند...

۶۷۱ بازديد

بيا و
براي اين دوست داشتن ات
فكري بكن!
جا نمي شود در من ...

عباس حسين نژاد


پ.ن: زن يمني پيكر مجروح عزيزش را در آغوش گرفته است. ساموئل آراندا، عكاس اسپانيايي روزنامه نيويورك تايمز جايزه بهترين عكس خبري World Press Photo  2011 را براي اين عكس كسب كرد. (+)

* عنوان از شعر حافظ:

 آن جا كه كار صومعه را جلوه مي‌دهند
ناقوس دير راهب و نام صليب هست


يخرجهم من الظلمات الي النور...‏*

۳۰۲ بازديد

و غم اشاره محوي به ردّ وحدت اشياست
خوشا به حال گياهان كه عاشق نورند
و دست منبسط نور روي شانه آنهاست

نه! وصل ممكن نيست
هميشه فاصله اي هست
دچار بايد بود
وگرنه زمزمه حيرت ميان دو حرف
حرام خواهد شد
و عشق
سفر به روشني اهتراز خلوت اشياست
و عشق؛
صداي فاصله هاست
صداي فاصله هايي كه غرق ابهامند
و دست عاشق در دست ترد ثانيه هاست
و او و ثانيه ها مي روند آن طرف روز
و او و ثانيه ها روي نور مي خوابند...

سهراب سپهري

* عنوان برگرفته از آيه 257 سوره بقره كه در دنباله آية الكرسي، ميخوانيم ش.
آيه را دوست دارم، و دعايم اين است كه مشمول قسمت اول شويم و آن روزي نرسد كه گرفتار قسمت دوم آيه شده باشيم.

** اين تصوير هم از چشمه ديمه در چهارمحال بختياري ست كه اين هم با شعر هم‏خواني داشت به نظرم.


پرنده ها، روي سيم ها، روي شاخه ها...‏

۳۵۴ بازديد
چ...چه بي پروا؛
روي سيم هاي لخت فشارقوي،
عشق بازي مي كنند؛
گنجشك ها...


جليل صفربيگي


*ضمنا تصوير من رو ياد آهنگ حبيب هم مي اندازه:
.......كه دو تا كفتر چاهــي روي شاخه هاش نشست
اولي گفت: اگه بارون باز بباره تو كوير/ ديگه اما سررسيده عمر اين درخت پير
دومي گفت كه: قديما يادمه كوير نبود/ جنگل و پرنده بود و گذر زلال رود
گفتن و از جا پريدن با يه دنيا خاطره/ اون درخت اما هنوزم تو كوير باوره