مي روم بالا تا اوج ، من پر از بال و پرم.
راه مي بينم در ظلمت ، من پر از فانوسم.
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت.
پرم از راه ، از پل ، از رود ، از موج.
پرم از سايه ي برگي در آب:
چه درونم تنهاست.
سهراب
مي روم بالا تا اوج ، من پر از بال و پرم.
راه مي بينم در ظلمت ، من پر از فانوسم.
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت.
پرم از راه ، از پل ، از رود ، از موج.
پرم از سايه ي برگي در آب:
چه درونم تنهاست.
سهراب
پر مي زند مرغ دلم با ياد آذربايجان
خوش باد وقت مردم آزاد آذربايجان
ديريست دور از دامن مهرش مرا افسرده دل
باز اي عزيزان زنده ام با ياد آذربايجان
پ.ن:
عرض تسليت براي بازماندگان و داغديدگان حادثه ....
نكته نوشت:
بيشترين كمك در اين لحظات اهداي خون هست نه شلوغ كردن محل حادثه ... ونه از طريق فيدخوانها و شبكه هاي اجتماعي تنها همدردي...
ليست مراكز اهداي خون را ازينجا دانلود كنيد وبراي رضاي خدا وكمك به هموطنانمون بپا خيزيم...
شعرهايي مي نويسم كه چاپ نمي شوند
اما روزي چاپ خواهند شد.
منتظر نامه هايي هستم كه به دستم نرسيده اند
اما يقينا خواهند رسيد
شايد روز مرگ من...
آن شب ِ قدري كه گويند
اهل ِ خلوت
امشب است.
يا رب!
اين تاثير دولت
در كدامين كوكب است؟!
شخصا فضا سازي و حس ِ عكس را بسيار دوست دارم.
اينجا هم لينكي براي شنيدن.
گر با سحرها خو كني، بانگ خدا را بشنوي
دل را اگر گيسو كني، هر شب ندا را بشنوي
در آن سكوت جانفزا، از عرش مي ايد صدا
گوش دگر بايد تو را، تا آن صدا را بشنوي
محو جهان راز شو، با جان شب دمساز شو
تا از گلوي مرغ حق، نام خدا را بشنوي
بال خدايي ساز كن، تا عرش حق پرواز كن
كز قدسيان گلنغمه ي حي علا را بشنوي
باغ دعا پر گل شود، هر برگ گل بلبل شود
در باغ شب گر بگذري، عطر دعا را بشنوي
از سبزه ها وز سنگ ها، سر مي زند آهنگ ها
گر گوش جان پيدا كني، آهنگ ها را بشنوي