ديگر حالَم از حرفهاي عاشقانه به هم ميخورد،
وقتي هر شب، توويِ شيشهي سردِ مانيتور،
بايد به چشمهاي سردِ شيشهييت زُل بزنم
و بگويم: دوستت دارم!
رضا كاظمي /**/
ديگر حالَم از حرفهاي عاشقانه به هم ميخورد،
وقتي هر شب، توويِ شيشهي سردِ مانيتور،
بايد به چشمهاي سردِ شيشهييت زُل بزنم
و بگويم: دوستت دارم!
نشاني ات را گم كردم
از مادرت پرسيدم
گفت قطعه ۶۲-رديف اول
آمدم
و يادم آمد مي گفتي:
قطعه همان غزل است
اگر سر نداشته باشد
تو هم غزل بودي
قطعه قطعه...
علي زارعان
هيچ كس
با هيچ كس
سخن نمي گويد . . .
كه خاموشي
به هزار زبان
در سخن است !
"احمد شاملو"
بگذار كه اين باغ درش گم شده باشد
گل هاي ترش برگ و برش گم شده باشد
جز چشم به راهي به چه دل خوش كند اين باغ
گر قاصدك نامه برش گم شده باشد
باغ شب من كاش درش بسته بماند
اي كاش كليد سحرش گم شده باشد
بي اختر و ماه است دلم مثل كسي كه
صندوقچه ي سيم و زرش گم شده باشد
شب تيره و تار است و بلا ديده و خاموش
انگار كه قرص قمرش گم شده باشد
چاهي است همه ناله و دشتي است همه گرگ
خواب پدري كه پسرش گم شده باشد
آن روز تو را يافتم افتاده و تنها
در هيبت نخلي كه سرش گم شده باشد
پيچيده شميمت همه جا اي تن بي سر
چون شيشه ي عطري كه درش گم شده باشد....
گفته بودي دلت براي قمريان بيقرار كوچه تنگ است
هي ماه من، فداي تن تشنه و دل تنگت
ننه ميگويد ديروز هم كسي لابلاي شنهاي كربلا
سراغ يك كوزه را ميگرفت
اما تو خيلي دور و من دورتر و كليد معجزه مفقود...
شايد براي چشمه شدن مجال و امان نمانده باشد
حسن صلح جو
آرزوهاي كوچكي دارند
شبيه اينكه كسي
در خانه را به رويشان باز كند
وقتي كه دل دستهايم
تنگ ميشود براي انگشتان كوچكت
آنها را ميگذارم برابر خورشيد
تا با تركيبي از كسوف و گرما
دوري ات را معنا كنم!