یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۴۸ ۲۷,۷۲۹ بازديد
ميان خورشيدهاي هميشه
زيبايي تولنگري ست ـ
خورشيدي كه
از سپيده دم همه ستارگان
بي نيازم مي كند.
نگاهت
شكست ستم گري ست ـ
نگاهي كه عرياني روح مرا
از مهر
جامه اي كرد
بدان سان كه كنون ام
شب بي روزن هرگز
چنان نمايد كه كنايتي طنز آلود بوده است.
و چشمانت با من گفتند
كه فردا
روز ديگري ست ـ
آنك چشماني كه خميرمايه مهر است!
وينك مهر تو:
نبرد افزاري
تا با تقدير خويش پنجه در پنجه كنم
آفتاب را در فراسوهاي افق پنداشته بودم.
به جز عزيمت نا به هنگامم گريزي نبود
چنين انگاشته بودم.
........ فسخ عزيمت جاودانه بود.
ميان آفتاب هاي هميشه
زيبايي تو
لنگري ست ـ
نگاهت
شكست ستم گري ست ـ
و چشمانت با من گفتند
كه فردا
روز ديگري ست
(احمدشاملو)