شعر

شعر

ادبيات جهان محو جمالت شده چون...

۲۱۸,۵۳۳ بازديد

"قل هو الله احد" غير خدا نيست ولي

مي پذيرم تو اگر لاف ِ ان الحق بزني...

عمران ميري


من ز جهان بريده ام!

۳۸,۷۸۱ بازديد

تـا

تـو

مـُراد ِ مـَن دهي..

كشته مرا فراق ِ تو...

رهي معيري


دستم نمي رسد كه در آغوش گيرمت

۳,۱۸۰ بازديد

دستم نمي رسد به بلنداي چيدنت
بايد بسنده كرد به روياي ديدنت

يوسف ترين عزيز جهان هم كه باشي ام
در سينه آتشي است به داغ خريدنت

بالاتر از نگاه مني! آه! ماه من!
دستم نمي رسد به بلنداي چيدنت

 + عنوان : 

دستم نمي رسد كه در آغوش گيرمت 
 اي ماه با كه دست در آغوش مي كني 

در ساغر تو چيست كه با جرعه ي نخست 
 هشيار و مست را همه مدهوش مي كني ( هوشنگ ابتهاج )


هاي باران!

۲۰,۳۴۴ بازديد

چه گويم بغض مي گيرد گلويم

اگر با او نگويم با كه گويم

فرود آيد نگاه از نيمه راه

كه دست وصل كوتاه است كوتاه

نهيب باد تندي وحشت انگيز

رسد همراه باراني بلاخيز

بسختي مي خروشم: هاي باران!

چه مي خواهي ز ما بي برگ و باران؟

برهنه بي پناهان را نظر كن

در اين وادي قدم آهسته تر كن

شد اين ويرانه ويرانتر چه حاصل؟

پريشان شد پريشانتر چه حاصل؟

تو كه جان مي دهي بر دانه در خاك

غبار از چهرِ گلها مي كني پاك

غم دلهاي ما را شستشو كن

براي ما سعادت آرزو كن!

                                                                                                                               فريدون مشيري


بيا كه مرا با تو ماجرايي هست...

۹۳,۹۹۰ بازديد

مادرم هميشه مي گفت

هرگز

تمام خود ت را

براي هيچ مردي خرج نكن!

من اما

خساست مادرم را به ارث نبرده ام

حيف...!

شايد حالا

كمي از خودم

ته ِ جيبهايم باقي مانده بود...

 

*نويسنده : هستي دارايي

*عنوان: سعدي


نگير از اين دل ديوانه، ابر و باران را

۴,۴۵۵ بازديد

آبان هوايش غرق دلتنگيست
عطرِ تو را در مُشتِ خود دارد

فهميده خيلي دوستت دارم
هِي پشت هم با عشق ميبارد 

شاعر : مريم قهرمانلو 

+ عنوان از اصغر معاذي 

نگير از اين دل ديوانه ابــــر و باران را /هواي تنگ غروب و شب خيــــــابان را

تو نيستي غــــم پاييز را چه خواهـم كرد / و بي پرنده­ گي عصر هاي آبـــــــان را


شب كه اينقدر نبايد به درازا بكشد!

۲۶,۹۹۶ بازديد
شهر در انتظار شب است
بانو
گل سرت را
باز كن

                                                                                                                       ناصر رعيت نواز


گاهي به نگاهي شده يك پنجره وا كن

۶,۵۶۶ بازديد

يا دست بر اين قلب ِ پريشان شده بگذار

يا جمع كن آن موي پريشان شده ات را

سجاد رشيدي پور


توئي آن شعر دل انگيز و بلند!

۴,۱۹۷ بازديد

تو

نيستي كه ببيني

چگونه عطر تو در عمق

لحظه ها جاري است

چگونه عكس تو در برق

شيشه ها پيداست

چگونه جاي تو در جان زندگي سبز است

هنوز پنجره باز است...

فريدون مشيري


خانه زاد كربلايم خانه ات آباد باد!

۶۲۹ بازديد

من و جدا شدن از كوي تو خدا نكند

خدا هر آنچه كند از توام جدا نكند

صفاي دل توئي و دل زهر چه داشت صفا

صفا ندارد اگر با غمت صفا نكند

جواب ناله دلهاي خسته بر لب تو است

كه را صدا كند آن كو تو را صدا نكند

هزار مرتبه حيف از نماز مرده بر او

كه زنده ماند و جان در رهت فدا نكند

رضا مباد خدا از كسي كه در همه عمر

تو را به قطره اشكي زخود رضا نكند

رهايي همه عالم بود به دست كسي

كه هر چه بر سرش آيد تو را رها نكند

كشيدم از دو جهان آستين كه دولت عشق

مرا به جز در اين آستان گدا نكند

كسي كه خاتم خود را دهد به دشمن خود

چگونه از كرم خود نگه به ما نكند

گذشت عمر و اجل پر زند به دور سرم

بميرم و نروم كربلا خدا نكند

تو درد داده اي و تو طبيب درد مني

به جز تو درد مرا هيچكس دوا نكند

هزار مرتبه «ميثم» اگر رود سردار

به جز علي و به جز آل را ثنا نكند

شاعر: غلامرضا سازگار

+عنوان از علي اكبر لطيفيان :

 خانه زاد كربلايم خانه ات آباد باد!

خانه ام آباد شد، غم را به من دادى حسين