باران مي بارد و ما چتر مي گشاييم...‏!‏

۳۰۹ بازديد

"باران مي بارد!‏

با اين دو نفره بودن هوا؛

من؛ تنها!‏

تو؛ تنها!"‏

و چتر؛ سايبانِ فراموشي ما...‏

پ.ن 1: اول صبحي بنشيني پاي لپ تاپ كه به هواي مرتب كردنِ مقاله ها، خوابت نبره، اما صداي بارون بي تاب‏‏ ت كنه. صداي چرخ ماشين ها روي آسفالتِ خيس حتي...
همين بشه كه بري بين عكس ها و شعرهاي باروني بگردي و سرآخر هم دوتا كه بيشتر به هم ميان رو جدا كني براي اينجا و البته اين بلاگفا گند بزنه به حال ت و نفرسته!
با اين همه خدا رو شكر ميكني براي هواي خووبِ اين روزها...‏

پ.ن 2: نقاشي هاي اين نقاش رو خيـــــلي دوست دارم، فضا و تركيب فوق العاده رنگ هاش عالي ن، نقاشي هاي دوست داشتني تر از اين هم بود، اما اين يكي بيشتر به فضاي شعر و اول صبح ميومد.‏

پ.ن 3: شعر هم گويا از ميلاد تهراني ست، كه سطر آخرش رو من اضافه كردم.
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد